صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۷۹

از کجی ناخنه دیده انور گردی

راست شو راست که سرو لب کوثر گردی

نعل نان است در آتش ز پی گرسنگان

چه ضرورست پی رزق به هر در گردی؟

خم نمودند قدت را که زمین گیر شوی

نه که از بی بصری حلقه هر در گردی

بوالهوس نیست به لطف تو سزاوار، ولی

شرمت آید ز غلط کرده خود برگردی