صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۸

درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من

شد حصار عافیت کوتاهی دیوار من

سخت جانی داردم از شکوه گردون خموش

خنده کبک است شور سیل در کهسار من