صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۹۹

در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم

شمع فانوسم نفس در پرده گاهی می کشم

گرچه از مشق جنون افتاده ام چون خامه باز

کار هر جا بر سر افتد مد آهی می کشم

صحبت خلق است مجنون مرا بر دل گران

خویش را از کام شیران در پناهی می کشم