صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۸۴

تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش

ابریشم بریده شود زلف جوهرش

بی عشق، آه در جگر روزگار نیست

خاکستری است چرخ که عشق است اخگرش

دارد خطر ز جنبش مژگان سفینه اش

چشمی که نیست حیرت دیدار لنگرش