صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۲

ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر

در دل هر ذره ای خورشید سیمای دگر

چون رود بیرون ز باغ آن یوسف گل پیرهن

می شود هر شاخ گل دست زلیخای دگر