صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۴۰

ترسم که مرا عشق به مردی نرساند

دل را به شفاخانه دردی نرساند

امشب نفسم مضطرب از سینه برون رفت

بر آینه حسن تو گردی نرساند!