صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۳۸

لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد

شاد از تو غم اندوخته ای نیست نباشد

اندیشه زلف تو چو عزم سفر هند

در هیچ دل سوخته ای نیست نباشد