صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱۴

زلف او کی به خیال من غمناک افتد؟

مگر از شانه به فکر دل صد چاک افتد

پرتو حسن غریب تو ازان شوخترست

که ازو عکس بر آیینه ادراک افتد

رشته گوهر سیراب شود مژگانش

هر که را چشم بر آن روی عرقناک افتد