صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۵۷

گنج در ویرانه من مار ارقم می‌شود

زعفران در سینه من ریشه غم می‌شود

از عصای خود خطر دارند کوران وقت جنگ

بی‌بصیرت از دلیل خویش ملزم می‌شود