صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۲

(غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد

غریب کشور طالع چه پروای سفر دارد؟)

(غلط کردم ز بزم او جدا گشتم، ندانستم

خمار باده لعلش چه عالم دردسر دارد)

ز نخوت تاج شاهان فتنه ها در زیر سر دارد

ازین باد مخالف کشتی دولت خطر دارد

مخور زنهار از همواری وضع جهان بازی

که این بیدادگر در موم پنهان نیشتر دارد

مده سررشته کوچکدلی از دست در دولت

که گر از دیده سوزن فتد عیسی خطر دارد