صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰۵

هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد

غوطه تا در خون نزد شمشیر صاحب دم نشد

نیست گوهر را به از گرد یتیمی کسوتی

از غبار خط صفای چهره او کم نشد

از شکست خویش بالاتر نباشد هیچ فتح

نیست استاد آن که از شاگرد خود ملزم نشد