صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶۴

از سرد مهری آتش شوقم فسرده است

روغن تلف مکن به چراغی که مرده است

با مشتری به چین جبین حرف می زند

حسن تو گوشمال کسادی نخورده است