صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵۲

ترخنده از عرق به می ناب زد رخت

باز این چه نقش بود که بر آب زد رخت

یاقوت های راز نهان رنگ باختند

زین آتشی که در دل احباب زد رخت