صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲۶

هزار گرگ هوس در کمین عصمت توست

چه وقت رفتن صحرا و سیر و صحبت توست؟

ز خط مگوی برات مسلمی دارم

هنوز اول جوش بهار آفت توست

زبان تهمت یک شهر را سخن دادن

گناه خامشی شعله های غیرت توست