صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴۸

دل کجا از چنگ آن طناز می آید برون؟

کبک کی از عهده شهباز می آید برون؟

نام شاهان از اثر در دور می ماند مدام

از لب جام جم این آواز می آید برون

می شود از سرزنش سوز محبت شعله ور

شمع روشن از دهان گاز می آید برون

از حوادث هر که را سنگی به مینا می خورد

از دل خونگرم ما آواز می آید برون

از جفای چرخ کجرو می شود دل صیقلی

زنگ از آیینه در پرداز می آید برون

یار دمسازی مگر چون نی به فریادم رسد

ورنه از یک دست کی آواز می آید برون

از جفای چرخ کجرو می شود دل صیقلی

زنگ از آیینه در پرداز می آید برون

یار دمسازی مگر چون نی به فریادم رسد

ورنه از یک دست کی آواز می آید برون؟

با عصایی لشکر فرعون را موسی شکست

سحر کی از عهده اعجاز می آید برون؟

چون برون آمد به عزت یوسف از زندان تنگ؟

حرف ازان لبها به چندین ناز می آید برون

آنچنان کز برگ گل بی پرده گردد بوی گل

بیشتر از پرده پوشی راز می آید برون

بی محرک می شود صائب سخنور نکته سنج

نغمه بی مضراب اگر از ساز می آید برون