اگر چنین سخن ما بلند خواهد شد
زبان جرأت منصور بند خواهد شد
اگر بهار کند سبز تخم سوخته را
مرا ستارهٔ طالع بلند خواهد شد
طبیب اگر چو مسیحا بر آسمان رفته است
ز چارهجویی من دردمند خواهد شد
مگر نقاب به رخسار آتشین فکنی
وگرنه خردهٔ گلها سپند خواهد شد
چنین بلند شود گر نهال قامت او
خیالها همه کوتهکمند خواهد شد
ز آتش تو سمندر به زینهار آمد
کجا نقاب به روی تو بند خواهد شد
میان خوف و رجا شد دل دو عالم خون
که تا قبول تو مشکلپسند خواهد شد
کلاهگوشهٔ قارون به آفتاب رسید
چه وقت طالع ما سربلند خواهد شد
سری که بر سر زانوی دار میرقصد
مقیّد تن منصور چند خواهد شد
شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست
که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
سبکعنانی باد بهار اگر این است
هزار غنچهٔ دل هرزهخند خواهد شد
چنین نوای تو گر آتشین شود صائب
بر آتش تو جگرها سپند خواهد شد