نه آن مرغم که گرد عالمم پرواز گرداند
ورقهای پر و بال مرا شهباز گرداند
نوای زهره و رقاصی گردون مکرر شد
چه خوش باشد که مطرب پرده این ساز گرداند
محبت غیرتی در چاشنی دارد که گر خواهد
به ناخن بیستون را سینه شهباز گرداند
زکافر نعمتی دل شکوه از داغ جنون دارد
تجلی بیستون را آسمان پرواز گرداند
سپندم، یک نوای آتشین در زیر لب دارم
نیم بلبل که در هر ناله ای آواز گرداند
در آن گلشن که صائب نغمه پردازی کند، بلبل
زرگل را سپند شعله آواز گرداند