صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۵

عارض او در نقاب از دیده گستاخ کیست؟

زیر ابر این آفتاب از دیده گستاخ کیست؟

شهسوار من ز شوخی چون نمی آید به چشم

آب در چشم رکاب از دیده گستاخ کیست؟

چون نظرها آب شد از روی آتشناک او

یارب آن رو در حجاب از دیده گستاخ کیست؟

شرم بلبل خار در چشم هوسناکان زده است

تلخی اشک گلاب از دیده گستاخ کیست؟

بر بیاض گردن او خال دیدم، سوختم

کاین نشان انتخاب از دیده گستاخ کیست؟

چشم شبنم حلقه بیرون در گردیده است

نرگس او نیمخواب از دیده گستاخ کیست؟

نیست صائب شکوه از آتش دل خرسند را

دود تلخ این کباب از دیده گستاخ کیست؟