ای دفتر حسن ترا فهرست خط و خالها
تفصیلها پنهان شده در پرده اجمالها
آتشفروز قهر تو، آیینهدار لطف تو
هم مغرب ادبارها، هم مشرق اقبالها
پیشانی عفو ترا پرچین نسازد جرم ما
آیینه کی بر هم خورد از زشتی تمثالها؟
سهل است اگر بال و پری نقصان این پروانه شد
کان شمع سامان میدهد از شعله زرین بالها
با عقل گشتم همسفر یک کوچه راه از بیکسی
شد ریشهریشه دامنم از خار استدلالها
هرشب کواکب کم کنند از روزی ما پارهای
هرروز گردد تنگتر سوراخ این غربالها
حیران اطوار خودم، درمانده کار خودم
هر لحظه دارم نیتی چون قرعه رمالها
هرچند صائب میروم سامان نومیدی کنم
زلفش به دستم میدهد سررشته آمالها