ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » سرود ملی در ماهور (۱۲۹۶ خ)

ایران هنگام کار است

برخیز و ببین - ایران

بختت در انتظار است

از پا منشین - ایران

از جور فراوان هر گوشه شوری بپاست

خون‌ها شده پامال و آزادیش خونبهاست

خدا ز درد و غم رهاند ما را

خدا به کام دل رساند ما را

*

دور جهان نگر که چه غوغا خواهد کرد

که چه غوغا خواهد کرد

حب وطن نگر که چه با ما خواهد کرد

که چه با ما خواهد کرد

آه چه محنت‌ها که کشیدی ایران

آه به کام دل نرسیدی‌، جز غم ندیدی ایران

*

خدا ز درد و غم رهاند ما را

خدا به کام دل رساند ما را

تاکی به دل جوانی نکنم به عادت پیران

جامی بده به یاد وطنم -‌ سلامت ایران

ایران‌، تا ز دل برکشم نعرهٔ آزادی

خیزکه روز فتح و ظفر شد -‌ ایران

خیزکه روزگار دگر شد وقت هنر شد -‌ ایران

خدا ز درد و غم رهاند ما را

خدا به کام دل رساند ما را

*

ما را در غمگساری یاری نباشد، یاران

غیر از افغان و زاری کاری نباشد، یاران

جز همت و غیرت‌، درمان دردی کجا؟

جز فخر و شهامت‌، دشمن نوردی کجا

جهان به کام ما برآید، آمین

شب فراق ما سرآید، آمین

عز و شرف به همت والا باید خواست

به تقلا باید خواست

فتح و ظفر به‌ دست توانا باید خواست

به‌ مدارا باید خواست

کیست که مژده‌ای برساند ما را

کیست که جرعه‌ای بچشاند ما را

وز غم رهاند ما را

جهان به کام ما برآید، آمین

شب فراق ما سرآید، آمین

*‌

گر در ره غمش کشته شوم به تهمت یاری

بهتر که از اجانب شنوم ملامت و خواری

خواری‌، خارا و خوشترم از گل بهاری

خیزکه روز فتح و ظفر شد -‌ ایران

خیز که روزگار دگر شد وقت هنر شد -‌ ایران

جهان به کام ما برآید، آمین

شب فراق ما سرآید، آمین