ملک‌الشعرا بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۸ - غزل

بالای نقره زلف سیارکله پا مکن

ای نازنین بشهر شلق شوربپا مکن

مثل همه بما مکنی ابروت تروش

ایکار ر با همه بکن اما بما مکن

خون کزد چشمای تو دلم ر وحیا نکرد

یکبار بذش بگو: مکن ای بی حیا مکن

اگر مخی‌ بهار که دلت نگادری

اُ‌ه‌قذر بروی بچهٔ مردم نگا مکن