می مخور ور خوری مدام مخور
جز شب آن هم میان شام مخور
عرق ساده به ز کنیاک است
به ز مرفین و جرس و تریاک است
چون ز پنجه شدی به سال فزون
بایدت خورد گندمی افیون
این من از ده طبیب بشنیدم
خود ازو نیز چیزها دیدم
گر تو را نیست حال معده خراب
میتوان خورد گاهگاه شراب
چون بهدست آیدت شراب کهن
همره شام یک دو جام بزن