جهادا فراموش کردی مرا
ولی از تو زین رو دلم تنگ نیست
مدیحی نوشتم به سردار جنگ
که در وزن و معنی کم از سنگ نیست
به پایان آن چامه بُد نکتهای
که هر کان نداند به فرهنگ نیست
نفهمید سردار آن نکته را
اگر لر نفهمد سخن، ننگ نیست
وگر دید و دانست و ناکرده ماند
مرا با چنان مهتری جنگ نیست
ولی از تو انسانِ دانشپژوه
تَجاهُل بدین حد خوشآهنگ نیست
که شعرم نفهمیده خوانی به خلق
ازین زشتتر در جهان رنگ نیست
به سردار برگو که حکم حکیم
کم از امر سرتیپ و سرهنگ نیست
صفاهان اگر نیست شیراز هست
خدا جهان را جهان تنگ نیست