خوبرویان یار را در عین یاری میکشند
دوستداران را به جرم دوستداری میکشند
مرغ وحشی چون نمیافتد به دست کودکان
مرغ دستآموز را با زجر و خواری میکشند
شاهدان دیر جوش از دوستان باوفا
زود سیر آیند و ایشان را به زاری میکشند
دوستان خاص را مانند مرغ خانگی
در عروسی و عزا بر رسم جاری میکشند
سر شبانان فیالمثل گوسالهٔ پا بسته را
در قبال جستن گاو فراری میکشند
تا مگر از کید بدخواهان دمی ایمن شوند
نیکخواهان را ز فرط خام کاری میکشند
بهر قربان بر سر راه حسودان دورو
غمگساران را به جای غمسگاری میکشند
چون وزیر و پیل و رخ از کار افتادند و شاه
ماند بیاصحاب با یک زخم کاری میکشند
تجربتها کردهایم از کار دولتها «بهار»
گر نکشتی اختیاری، اضطراری میکشند