ابلها زان خط که هر روزش به دفتر می کشی
بر سر تقوی و ایمان، خط دیگر می کشی
ساغری کز جرعهنوشیهاش رانی عیب ما
گر بهچنگ آری تواش لاجرعه برسر می کشی
شب به عیب پاک مردان، خامه را سر می کنی
روز بر قتل عزیزان، پاچه را ور میکشی
بر دل کشور نشیند چون خدنگ زهردار
آههایی کز ته دل، بهر کشور میکشی
نیست گر مام وطن ماچهخر از بهرش چرا
تیز چون خر میدهی و نعره چون خر می کشی
گاه ترک و گاه آلمان، گاه روس و انگلیس
مادر بیچاره را زین در به آن در می کشی
مادر خود را تو خود بردی به آغوش حریف
از چه مادرقحبه آه از بهر مادر می کشی
می کنی بیچاره مادر را به چندین جا عروس
وز تعصب، تیغ بر روی برادر می کشی
میستانی محرمانه، پول از بیگانگان
پس به روی آشنا، از کینه خنجر می کشی
هیچ میدانی چرا بیگانگان بر روی تو
خوب میخندند؟ زیرا بار بهتر می کشی
زانکه با لاقیدی و بیآبرویی، روز و شب
فحش و بهتان میپرانی، جر و منجر می کشی
گر هنرمندی به اصلاحات بردارد قدم
پاچهاش چسبیده،خونش را به ساغر می کشی
ور سخندانی سخن گوید به اصلاح وطن
با دوصد دشنام از آن بدبخت کیفر می کشی
ور به او چیزی نچسبید از جنایات عموم
زیر دشنام می و افیونش اندر می کشی
کیست آن میخواره و افیونی صافیضمیر
تا ترا گوید که ای خر! خیزه عرعر می کشی
من اگر می میخورم تو چیز دیگر میخوری
ور من افیون می کشم تو چیز دیگر می کشی