آن را که نگون است رایتش
من هیچ نخواهم حمایتش
و آن دیو که این کار خواسته است
دیوانه بخوانند، ملتش
این کشور تحتالحمایه نیست
هم نیز برنجد زصحبتش
ملکی که ز جیحون و هیرمند
تا دجله برآید مساحتش
از کس بنخواهد حمایتی
وین گفته نگنجد به غیرتش
آن کس که به ما داده یادداشت
وان صاحب او، چیست نیتش
بیجنگ بخواهد جهان گرفت؟
صعبا و غریبا حکایتش
امروز که هر ملت نژند
در سایهٔ تیغ است حرکتش
بیقیمت خونبندگی خطاست
وین بنده گرانست قیمتش
گویند سپهدار داده خط
لعنت به خطوط پر مخافتش
گر داده خطی اینچنین خطاست
کاین ملک بری بوده ذمتش
بیرأی شه و رأی مجلسین
ملت نشناسد به صحتش
لعنت به وزیری چنین که هست
بر خیر بداندیش، همتش
با آن که فزون دارد احترام
با آن که فزونست ثروتش
قوم و وطن خود کند ذلیل
وانگاه بخندد به ذلتش
بخشد وطن خود به رایگان
وانگاه گریزد ز خشیتش
زودا و قریباکه در رسد
خائن به سزای خیانتش