چیست آن گوهر که درد خسته درمان میکند؟
اصلش از خاک است و کار لعل و مرجان میکند
قوتش زآبست و خاک، اما چو بادی اندرو
در دمی، چون کهربا آتش نمایان میکند
هست یار آذر و چون پور آزر هر زمان
آتش نمرود را چهرش گلستان میکند
هست معشوقی مساعد لیک روزی چندبار
درد هجرش دیدهٔ عشاق گریان میکند
وین عجب باشد که آرد تردماغی هجر او
لیک وصلش کام خشک و سینه سوزان میکند
هست چون مؤبد قرین آتش و آتشکده
همزبانی لیک با گبر و مسلمان میکند
در وفاداری از او ثابتقدمتر دوست نیست
تا به روز مرگ یاد از عهد و پیمان میکند
خانهای دارد که در دالانی و صحنی در آن
بر در آن خانه او خود، کار دربان میکند
هرکس از دالان رود در صحن خانه، لیک او
چون رود در صحن، سر بیرون ز دالان میکند
همدم آتش بود وز آتشش تابش بود
لیک چون آتش بر او گیرند افغان میکند
نیست او غلیانی و سیگاری و چایی ولی
گه تقاضا چای و گه سیگار و غلیان میکند
هست اندر ذات خود خشک و عبوس و زرد و تلخ
لیک قند و نقل و شیرینی فراوان میکند