ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - جهل عوام

این عامیان که در نظر ما مصورند

هر روز دام کینه به ما بر بگسترند

ما پاسدار دین و کتاب پیمبریم

وینان عدوی دین و کتاب پیمبرند

دین نیست اینکه بینی در دست این گروه

کاین مفسده ‌است و این ‌دنیان مفسدت‌گرند

وین رسم پاک نیست که دارند این عوام

کاین‌ بدعت ‌است و این ‌سفها بدعت‌آورند

از ایزد و نبی نشناسند جز دو حرف

کاینان اسیر گفته ی بابند و مادرند

گویی چرا یکی است‌ خدا، یا رسول کیست

اینان ز مادر و ز پدر حجت آورند

افلاک در نبشته کمال پیمبری

وینان به کارنامه ی شق‌القمر درند