باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷

ای دل ز غم جهان که گفتت خون شو

یا ساکن عشوه خانهٔ گردون شو

دانی چه کنی چو نیست سامان مُقام

انگار درون نیامدی، بیرون شو