مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۳

نور دل ما روی خوش تو

بال و پر ما خوی خوش تو

عید و عرفه خندیدن تو

مشک و گل ما بوی خوش تو

ای طالع ما قرص مه تو

سایه گه ما موی خوش تو

سجده گه ما خاک در تو

جولانگه ما کوی خوش تو

دل می‌نرود سوی دگران

چون رفته بود سوی خوش تو

ور دل برود سوی دگران

او را بکشد اوی خوش تو

ای مستی ما از هستی تو

غوطه گه ما جوی خوش تو

زرین شدم از سیمین بر تو

یک تو شدم از توی خوش تو

سر می‌نهم و چون سر ننهد

چوگان تو را گوی خوش تو

خامش کنم و خامش چو سکست

های و هویم از هوی خوش تو