عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۳۹

دی محتسب آمد به غم، تند نشست

ماتم زده بود، دادمش شیشه به دست

بشکست و نیافت قصدم آن جاهل مست

بایست که توبه شکند، شیشه شکست