شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۶

داماد بیاید و کند دامادی

غمها برود به ما رسد آن شادی

گویی که منم بندهٔ سلطان جهان

از ما بطلب تو خط آن آزادی