شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۸

ساقی مستیم و جام می به دست

می خورند از جام ما رندان مست

ملک میخانه سبیل ما بود

آید اینجا هر که او ما را بود

هر کجا رندیست ما را محرم است

هرکجا جامیست با ما همدم است

صورت او مظهر معنی ماست

این و آن دو شاهد دعوی ماست

علم وحدانیست علم عارفان

علم اگر خوانی چنین علمی بخوان

قول ما صدیق تصدیقش کند

او محقق نیست تحقیقش کند

تا ننوشی می ندانی ذوق می

تا نگردی وی نیابی حال وی

مستم و خوردم شراب بی حساب

هرکه بیند گویدم خورده شراب