شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۱

آه دلسوز عاشقان بشنو

نالهٔ جان بیدلان بشنو

سخنی خوش به ذوق می گویم

از سر ذوق یک زمان بشنو

سرّ ساقی و حال میخانه

با تو گویم یکان یکان بشنو

ذوق آب حیات اگر داری

نوش کن جام می روان بشنو

باز گلبانگ بلبل سرمست

از گلستان برآمد آن بشنو

مکن از عاشقان کنار ای دل

هست رازی درین میان بشنو

نعمت الله را غنیمت دان

با تو گفتم ز جان به جان بشنو