شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۷

خوش درآ در بحر ما ما را بجو

آبرو جوئی درین دریا بجو

قطره و موج و حباب و بحر و جو

هر چه می خواهی بیا ازما بجو

قاب قوسین از میانه طرح کن

مخزن اسرار او ادنی بجو

در خرابات فنا افتاده ایم

جای ما جوئی بیا این جا بجو

از بلا چون کار ما بالا گرفت

منصب عالی از آن بالا بجو

غیر او نقش خیالی بیش نیست

بگذر از نقش خیال او را بجو

سید ما را ز یاسین می طلب

صورتش از معنی طه بجو