جام می شادی رندان نوش نوش
ور توانی راز خود در پوش پوش
خوش سبوئی از برای عاشقان
می کشیدم تا سحر بر دوش دوش
۳
خم می در جوش و ساقی درحضور
از چنین خمخانه ای سر جوش جوش
عقل می گوید مخور بسیار می
عشق می گوید فراوان نوش نوش
عشق آمد عقل و هوش ما ببرد
کی بیابد این چنین بیهوش هوش
۶
ای صبا احوال ما را از کرم
گر توانی شمه ای در گوش گوش
تا مرید نعمت الله باشدش
کرده پیدا عارفی در اوش اوش