راه شرابخانه را می دهمت نشان دگر
گوش کن و به جان شنو گفتهٔ عاشقان دگر
علم بدیع عارفان گر هوست بود بیا
تا که معانی خوشی با تو کنم بیان دگر
۳
جام میست جسم و جان
گر تو ندانی این سخن تن دگرست جان دگر
گر به وجود ناظری هر دو یکیست در وجود
ار به صفات مایلی این دگر است و آن دگر
هر نفسی خیال او نقش دگر زند بر آب
از نظر خیال ما آب شود روان دگر
۶
پیر هزار ساله ای گر برسد به بزم ما
از دم روح بخش ما باز شود جوان دگر
عاشق و مست و واله ام همدم نعمت اللهم
همچو منی کجا بود در همهٔ جهان دگر