شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۸

یک نظر در چشم مست ما نگر

ذوق اگر داری درین دریا نگر

سر فرو بردی چه بینی سایه ای

آفتاب ار بایدت بالا نگر

چشم ما روشن به نور او بود

نور او در دیدهٔ بینا نگر

بر در میخانه مست افتاده ایم

عاشقانه خوش بیا ما را نگر

گنج او جوئی بجو در کنج دل

نقد گنج پادشاه آنجا نگر

هر چه بینی مظهر اسمای اوست

یک به یک می بین و در اسما نگر

عارفانه سید مستان ببین

بندهٔ یکتای بی همتا نگر