شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۰

مدام همدم جام شراب باشد رند

همیشه عاشق و مست وخراب باشد رند

حجاب زاهد بیچاره عجب طاعت اوست

ولی به مذهب ما بی حساب باشد رند

۳

چو رند جام می بی حساب می نوشد

به نزد عقل کجا بی حساب باشد رند

لبش بر آب حیات و نهاده بر لب ما

مگر چو جام حباب پر آب باشد رند

به هر طریق که یابد رفیق راه رود

نماندهٔ سر آب و سراب باشد رند

۶

به هیچ چیز نباشد مقید آن مطلق

کجا مقید علم و کتاب باشد رند

طریق رندی سید ز نعمت الله جو

که بی خطا رود و در صواب باشد رند