شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۷

حضرت سلطان ما پاینده باد

آفتاب دولتش تابنده باد

عشق سلطانست و ما از جان غلام

میل سلطان دائما با بنده باد

دل به دلبر جان به جانان داده ایم

هر که باشد همچو ما دلزنده باد

عاقلی کو منع رندان می کند

در میان عاشقان شرمنده باد

بلبل مستی که می گوید به ذوق

چون گل خندان لبش پر خنده باد

چشمهٔ آب حیات معرفت

دائما از بحر ما زاینده باد

نعمت الله میر سرمستان ماست

بر سر ما تا ابد پاینده باد