شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰

قطره و دریا همه از ما بود

آب عین قطره و دریا بود

موج دریائیم و دریا عین ما

عین ما بر ما حجاب ما بود

چشم عالم روشنست از نور او

دیده ای بیند که او بینا بود

ز آفتاب حسن او هر ذره ای

در نظر چون ماه خوش سیما بود

در دو عالم هرچه آید در نظر

حضرت یکتای بی همتا بود

دل به میخانه کشد ما را مدام

میل رند مست با مأوا بود

در همه جا نعمت الله را بجو

جای این بی جای ما هر جا بود