شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷

هرچه امروز حاصل ما نیست

طلب آن مکن که فردا نیست

گر در اینجا ندیده ای او را

رؤیت او تو را در اینجا نیست

حق به حق بین که ما چنین دیدیم

دیده ای کان ندید بینا نیست

وانکه حق را به خویشتن بیند

دیده اش بر کمال گویا نیست

هر که گوید که حق به خود بیند

این سعادت ورا مهیا نیست

گرچه آبند قطره و دریا

قطره در وصف همچو دریا نیست

نعمت الله نور دیده بود

چشم هر کو ندید بینا نیست