عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴

گر بگویم ز نظر یار نهان است، غلط

ور بگویم که به هر دیده عیان است، غلط

شش جهت فیض پذیر از نظر رحمت اوست

ور بگویم که به سویی نگران است، غلط

می کُشد زارم و گنهی نیست مرا

ور بگویم که مرا دشمن جان است، غلط

تیر دلدوز شهیدان همه از ترکش اوست

ور بگویم که از آن شست و کمان است، غلط

جز گمان هیچ ندارم به کف از صدق خبر

ور بگویم که همین محض گمان است، غلط

عرفی ار بی خبرت خواند، غلط نشماری

گوهرش گر بشناسی ز چه کان است، غلط