ای التفات نام تو گیرایی زبان
ذکرت انیس خلوت تنهایی زبان
حیرت نوای زیر و بم ساز قدر تو
اخفایی خموشی و افشایی زبان
هرچند ما ومن به صد آهنگگلکند
نبود خلل به معنی یکتایی زبان
تا بوی خیر و شر بری از گلشن خیال
برکگلی نرُست به رعنایی زبان
این چار سو که مرکز سودای ما وتوست
دارد دکانی از نفس آرایی زبان
خاموشی است مطرب ساز خروش ما
جزگوش نیست مایهٔ گویایی زبان
رمز چه مدعا که به افشا نمیکند
از یک ورق خیال معمایی زبان
عالم به حسن خلق توانکرد صید خویش
دام وکمند نیست بهگیرایی زبان
موجیکه باد شوخیاش آسود،گوهر است
دل طرح میکند انشایی زبان
بیدل به حرف و صوت حقیقت نمیخرند
هذیان نواست جرات سودایی زبان