تا دل به ساز زمزمهدرد وا رسید
هرجا دلی شکست بهگوشم صدا رسید
هرجا به یاد سرو تو اندیشه وارسید
از دل صدای کوکوی قمری به ما رسید
حرف بلند کس نشنیده است زیر خاک
یارب چسان پیام تو درگوش ما رسید
آیینه از غبار خطت جلوهٔ صفاست
پر نور دیدهایکه به این توتیا رسید
بر رنگ و بوی صد چمن آشفتگی نوشت
زان طره نسخهایکه به دست صبا رسید
بوسید پای او عرق شرم هستیام
این قطره تا محیط به سعی حیا رسید
بیدقت نگاه تغافلفروش حسن
نتوان به کنه مطلب عشاق وارسید
تنها نه من جنون اثربوی وحشتم
گل نیز ازین چمن به دماغش هوا رسید
سعی غرور شعله، برونگرد داغ نیست
آخرچو زلف، سرکشی ما به پا رسید
قابل اثر نهای، ز فلک شکوه ات خطاست
غم نیز نعمتیست اگر اشتها رسید
سرمایهٔ نشاط تو رفع تعلق است
ازترک برگ، نی به مقام نوا رسید
برق و شرار دیدهام از وحشتم مپرس
بالی فشاندهام که ندانمکجا رسید
قانون خیر باد جهان ساز مفلسیست
هرجا رسید ازکف خالی دعا رسید
رنگ پریده قابلگرد سراغ نیست
جایی رسیدهایمکه نتوان به ما رسید
بیدل من آن سرشک ضعیفمکه ازمژه
تا خاک هم به لغزش چندین عصا رسید