هر زمان در فتنه خوش نامهربانی میشود
این همه غوغا برای نیمجانی میشود
عشق باغ دلنشین دارد، که مرغ دل در او
گر نشیند بر گیاهی ، آشیانی میشود
هرکه بنشیند به طرف خوان گردشهای دهر
گر ستاند یک نواله، میزبانی میشود
کیمیاگر نشئهای دارد که داروی مسیح
گر به دستش اوفتد، درد گرانی میشود
در رهت غم گر پدید آید به تسلیمش سپار
گر به دست چاره بسپاری جهانی میشود
گر به مستی هرزه قانونی فروچیند کسی
در میان مردم عالم زبانی میشود
جان فدای همت عرفی که چون جولان کند
گر زمین گیرد عنانش، آسمانی میشود