عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹

حرم پویان دری را می‌پرستند

فقیهان دفتری را می‌پرستند

گروهی زشت‌خویند اهل دانش

که زیب و زیوری را می‌پرستند

۳

از آن دعوی به شیخ و برهمن ماند

که هر یک داوری را می‌پرستند

برافکن پرده تا معلوم گردد

که یاران دیگری را می‌پرستند

عجب داریم ما از اهل عصیان

که دامان تری را می‌پرستند

۶

به هر عزت که عشاق مجازی

ز ما خود خوش‌تری را می‌پرستند

ز اهل درد شو عرفی که این جمع

گرامی‌گوهری را می‌پرستند