عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵

آنی که پای تا به سرت عجب طاعت است

شب زنده داریت بتر از خواب غفلت است

خواهی به کعبه رو کن و خواهی یه سومنات

دل بد مکن که شش جهت از بهر طاعت است

بیرون بود حلاوت و تلخی و مدح و ذم

رد و قبول با همه از روی عادت است

احباب را سلام و دعایی ضرور نیست

این شیوه ها وسیله ی مهر و محبت است

غافل مرو که تا در بیت الحرام عشق

صد منزل است و منزل اول قیامت است

عرفی مخوان به شاعر بی فضل شعر خویش

نزد حکیم بر که نه شعر است، حکمت است