در چمنگر طرف دامانت صبا خواهد شکست
بررخ هربرگگل رنگ حیا خواهد شکست
کی غبار خاطر هر آسیا خواهد شدن
تخمما چون آبله درزیرپا خواهد شکست
اعتماد مامن دیگر درین وادی کجاست
گرد ما برباد خواهد رفت یا خواهد شکست
اینچنینگر شور مستی از لبتگل میکند
در لب ساغر چوبویگل صدا خواهد شکست
نقش چندین جلوه در جمعیت دل بستهاند
بیخبر آیینه مشکن رنگها خواهد شکست
ما جنون آوارگان، آشفتگی سرمنزلیم
در خم دامان زلفیگرد ما خواهد شکست
خواب اسباب جهان رانعمتی جزیأس نیست
میهمانش ناشتا از ناشتا خواهد شکست
جرات ما نیست جزگرد نفس برهم زدن
نالهگر تازد همین قلب هوا خواهد شکست
تا دهد گردون، مراد خاطر ناشاد ما
دستها ازکلفت بار دعا خواهد شکست
هرکجا گرد کسادیها شود عبرت فروش
دیده نرخ آبروی توتیا خواهد شکست
طبع ما هم ازحوادث رنگ خواهد ریختن
شوخی تمثالگرآیینه را خواهد شکست
کو دماغ جستجوهایکنار نیستی
موج ما هم دردل بحربقا خواهد شکست
نیست بنیاد تعلق آنقدر سنگین بنا
این غباروهم را یک پشت پا خواهد شکست
بیدل ازبوی خود است آخرشکست برگگل
بال مارا شوخی پرواز ما خواهد شکست