دوست گرامی آقای رضا سیمی این شعر را برای گنجور ارسال کردهاند که به گفتهٔ ایشان در کتابهای فارسی بچهها چاپ شده بوده و بزرگترها از آن خاطره دارند و طبق نقل ایشان شاعر آن خانم اعتصامی است. منتهی برای این انتساب هنوز مدرک معتبری پیدا نکردهایم.
گفت با جوجه مرغکی هشیار
که ز پهلوی من مرو به کنار
گربه را بین که دم علم کرده
گوشها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردت
تا کله چرخ دادهای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوست
به خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خوش خط و خالیست
فکر آزار جوجه هرگز نیست
سه قدم دورتر شد از مادر
آمدش آنچه گفته بود به سر
گربه ناگاه از کمین برجست
گلوی جوجه را به دندان خست
برگرفتش به چنگ و رفت چو باد
مرغ بیچاره از پیاش افتاد
گربه از پیش و مرغ از دنبال
نالهها کرد زد بسی پر و بال
لیک چون گربه جوجه را بربود
نالهٔ مادرش ندارد سود
گر تضرع کند و گر فریاد
جوجه را گربه پس نخواهد داد